واقعیتی تلخ در ایران امروز:
ژانویه 1, 2013
نوامبر 12, 2012
ستارجان، ما را ببخش
ستارجان مارا ببخش که هر یک گوشه ای از جنازه تو را گرفته و به سوی خود می کشیم. ما را ببخش که نوشته های تا به امروز
نخوانده ات را جستجو می کنیم شاید پوستینی برای پوشاندن زشتیها و پلشتی های خود بیابیم. هنوز کفن آغشته به خون سرخت خشک نشده تو را به رنگ خود می خوانیم و همچون پتکی جنازه صدپاره تو را بر سر مخالفان خود می کوبیم. تو را بزرگ و بزرگتر می کنیم و به آنگاه ذره ذره ات را خرج خودخواهی هایمان می کنیم.
نمی دانم اگر میدانستی که برای مردمی می نویسی و دل می سوزانی و جان میدهی که تنها تو را نردبانی می خواهند برای رساندن خود به مقاصدی که دیگران را از آنها برحذر می دارند باز هم چنین می کردی؟
پاسخ را اما می دانم: آری. تو مینوشتی.
تو باز هم می نوشتی چون درد تو درد مردمی بود که نان شب نداشتند و با دیدن حضرت آقا اشک می ریختند و او را مبری از هر خطا می دانستند! درد تو درد مردمی بود که شرمنده خانواده خود بودند و دنبال ماشین کسی در خیابان می دویدند که خون این مردم را مکیده است. درد تو درد به ظاهر روشنفکران این مملکت بود که هر یک خود را علامه دهر دانسته و هر حرکت و قیام و اعتراض و کشته ای را به نفع خود مصاده می کنند. درد تو در ایران بود. کشوری بزرگ و تاریخ ساز و غنی که مردمش حقیر و منفعل و فقیر گشته اند. مردمی که آیندگان درباره آنان به تلخی قضاوت خواهند کرد.
لینک به وبلاگ ستار بهشتی (آخرین مطلب ستار قبل از دستگیری را حتما بخوانید)
تصویر آخرین دستنوشته ستار در زندان درباره شکنجه شدنش:
موضوع درخواست: شکایت علیه بازجوی خود
به: آقای اعلائی مسئول اندرزگاه ۳۵۰
اینجانب ستار بهشتی درتاریخ ۹۱/۸/۹ از طرف پلیس فتا در منزل بدون حکم بازداشت شدم و اینجانب در مدت دو روز بازجویی مورد انواع تهدید و ضرب و شتم قرار گرفتم از فحش های ناموسی که به مادر بنده می گفتند و به خودم مانند […]، مادرت سالم نیست و بسیار توهینهای دیگر و انواع ضرب و شتم با مشت و لگد و بستن به میز و لگد زدن به سر بنده و اکنون در تاریخ ۹۱/۸/۱۱ بنده را پلیس فتا باز احضار کرده و با خود می برد و بنده عواقب هر اتفاقی که برایم پیش آید مقصر پلیس فتا می دانم و همینطور اگر اعترافی از بنده گرفته شود تحت شکنجه بوده در مدت ۱۲ ساعت ماندن در بند ۳۵۰ اتاق دو، اعضاء اتاق شاهد آثار ضرب و شتم روی بدن بنده بوده اند. و ۲ بار به پزشک مراجعه کردم در نهایت گزارش خود را تقدیم به شما می کنم و خواستار پیگیری این امر هستم.
با تشکر
ستار بهشتی
منبع: وبلاگ سیاوش
نوامبر 3, 2012
مرگ وبسایت دنباله در خاموشی
دو سال پیش وقتی لینکی در بالاترین را می خواندم خیلی اتفاقی از وجود سایتی به نام دنباله با خبر شدم که عضویت در آن دعوتنامه نمی خواست و اعضای فعال، باسواد و صمیمی آن محیطی دوستانه و گرم را فراهم کرده بودند. مدیر آنجا (کیا آرین) با بقیه دوست بود و در بحث ها شرکت میکرد و مدیر کل سایت (مهیار) هم هر از گاهی به آنجا سر میزد و مورد استقبال اعضا قرار می گرفت. هر کسی می توانست انجمنی با موضوع دلخواه ایجاد کند که بحث های طولانی در آنها روزها و ماهها ادامه پیدا می کرد و در بعضی موارد پس از رسیدن بحث ها به صفحه 22 دهها شماره دیگر از آن انجمن ساخته شده و ادامه میافت! بحث های زیر لینکها و انجمنها اگر چه کمتر از بالاترین بود اما به همه جوانب خبر و موضوع بحث می پرداخت.
اوائل ورودم به دنباله هنوز خیابانها هر از گاهی و به مناسبتی شلوغ می شد و کاربران درباره اطلاع رسانی و بحث در این موارد بسیار فعال بودنداما با گذشت زمان و خلوت شدن خیابانها، بسیاری فضای مجازی را رها کردند و دنباله هم خلوت تر شد. هرچند هنوز بحث های پرمحتوا و داغی درمی گرفت. به مرور با عمیق تر شدن بحثها دسته بندی ها و مرزبندی هایی که در همه جا در حال شکل گیری بود به فضاهای مجازی و دنباله هم رسید و بحث ها جدی تر شد و گاهی به دعواهای لفظی منجر می شد. مدیریت سایت (کیا) که در ابتدا سعی می کرد دوستیش را با همه مثل قبل حفظ کرده و جانبدارانه عمل نکند سعی در آرام کردن فضا داشت اما برخی موارد از جمله دوگانگی در مدیریت (کیا مدیر سایت و فعالتر و مهیار مدیر کل و صاحب سایت بود) که در برخی مواقع منجر به تصمیمات متناقض در مورد اعضای خاطی می شد و نیز فشار اعضای سایت که به مرور در دو گروه روبروی هم قرار گرفتند به مدیریت برای اجرای قانون درباره خاطیان طرف مقابل و تسامح و تساهل مدیریت در این موارد برای سخت نگرفتن اجرای قوانین به مرور باعث جدایی عده ای دیگر از دنباله شد که خواستار اجرای دقیق قوانین سایت بدون خطاپوشی بودند. برخی از محروم شده ها نیز با توجه به کم شدن تعداد اعضای فعال و آزاد بودن عضویت شروع به ساختن اکانتهای مضاعف برای سبز کردن لینک و بحث در انجمنها و زیر لینک ها با طرف مقابل شدند که معمولا به فحاشی نیز می انجامید. مهیار دیگر آفتابی نمیشد و کیا هم زیر فشار زیاد وارده از سوی اعضا و تعداد زیاد خاطیان گاه تصمیمات غیر منطقی میگرفت و در چند ماه اخیر هم دیگر آنلاین نشد. نتیجه سایتی بدون مدیریت بود که شخصی شناخته شده و اخراجی از سایت تمام عقده های زندگی خود را با ساخت صدها اکانت و ارسال لینکهای شنیع و فحاشی های شبانه روزی به اعضا خالی می کرد. فردی بیکار و روانی که چند ماه این کار را ادامه داد و جلوگیری از فعالیت و خنثی کردن رفتارش برای معدود کاربران فعال غیر ممکن بود و مدیران نیز عطای سایت را به لقایش بخشیده بودند و در نهایت نیز مهیار دنباله را تعطیل کرد! به همین راحتی نتیجه هزاران ساعت فعالیت اعضا و بحث های تلخ و شیرین و پرمحتوی و پرمغز بر باد رفت. حتی به جز در معدود وبلاگهایی (یک نمونه) جایی هیچ اشاره ای هم به تعطیلی آن نشد انگار همه از قبل آن را مرده می پنداشتند.
شاید همه علل و عواملی که منجر به این نتیجه تاسف بار شد در اینجا نیامده باشد اما به هر حال نتیجه تنها خاطره ای تلخ از روزگاری نه چندان دور است که همه افراد و گروهها با هم بودند، متحد و یکپارچه برای هدفی روشن: آزادی ایران و ایرانی.
عده ای از بازماندگان دنباله در این محل در فیسبوک دور هم جمع شده اند: فسبوک دنباله اگر می خواهید به حال و هوای گذشته دنباله برگردید و با کاربران سابق آن در ارتباط باشید به آنها بپیوندید.
اکتبر 26, 2012
گلسنگها در حال محو تخت جمشید؛ گزارش تصویری
جمعه پنجم آبان ماه 1391. پس از مدتها فرصتی پیش آمد برای بازدید مجدد از تخت جمشید. در نگاه اول همه چیز مثل قبل بود! حفاری های گاه و بیگاه و تل خاک پراکنده در هرجا، سختی رسیدن به آرامگاههای واقع در کوه رحمت بدون هیچ پلکان یا راه دسترسی و موزه ای که ماههاست به بهانه تعمیرات تعطیل است اما اثری از فعالیت در آن دیده نمی شود و بازدید کنندگان فقط با قیمانده آثاری را که به درد موزه های سایر کشورها نمی خورده می توانند ببینند که هر روز زیر باد و باران و آفتاب فرسوده تر می شوند. اما نگاهی دقیقتر به نقش برجسته ها و سنگ نوشته ها چیزی هولناکتر را نشان میدهد. گلسنگهایی که به سرعت در تخت جمشید گسترش می یابند و همه چیز را در خود میبلعند.نمایی نزدیک از این گلسنگهای مخرب را می توانید ببینید:
گلسنگها نقش مهمی در تولید خاک دارند به این ترتیب که گلسنگها در طبیعت بر روی سنگ ها و صخره ها رشد و نمو می کند و به مرور زمان طی فعل و انفعالاتی آن را به خاک تبدیل می کنند. (منبع)
تصاویر زیر خود گویای عمق فاجعه هستند. از نقش شیر و گاو معروف تخت جمشید، تا نمایندگان سایر کشورها در حال حمل هدایا، تا سروهای مقدس، سربازان گارد جاویدان و حتی کتیبه ها میخی.
از دوسال پیش تصاویر مختلفی در این زمینه از تخت جمشید منتشر شده است اما کوچکترین اقدامی جهت بهبود شرایط این آثار جهانی ارزشمند از سوی مسوولان مربوطه انجام نشده. گویا تعمدی در کار است تا آثار کهن این ملت محو و نابود گردد. (نمونه دیگری از بی توجهی و تخریب آثار باستانی) سایر تصاویر (32 عکس) در ادامه آمده است. برای دیدن هر عکس روی آن کلیک کنید: