دلنوشته ها؛ مکانی برای فریاد زدن آزادی

ژانویه 1, 2013

مقایسه مهندس با کارگر افغانی در ایران

Filed under: اقتصادی,اجتماعی — دلنوشته ها @ 3:45 ب.ظ.
Tags: ,

واقعیتی تلخ در ایران امروز:

mohandes

نوامبر 12, 2012

ستارجان، ما را ببخش

Filed under: اجتماعی,سیاسی — دلنوشته ها @ 7:44 ق.ظ.
Tags:

ستارجان مارا ببخش که هر یک گوشه ای از جنازه تو را گرفته و به سوی خود می کشیم. ما را ببخش که نوشته های تا به امروز

نخوانده ات را جستجو می کنیم شاید پوستینی برای پوشاندن زشتیها و پلشتی های خود بیابیم. هنوز کفن آغشته به خون سرخت خشک نشده تو را به رنگ خود می خوانیم و همچون پتکی جنازه صدپاره تو را بر سر مخالفان خود می کوبیم. تو را بزرگ و بزرگتر می کنیم و به آنگاه ذره ذره ات را خرج خودخواهی هایمان می کنیم.

نمی دانم اگر میدانستی که برای مردمی می نویسی و دل می سوزانی و جان میدهی که تنها تو را نردبانی می خواهند برای رساندن خود به مقاصدی که دیگران را از آنها برحذر می دارند باز هم چنین می کردی؟
پاسخ را اما می دانم: آری. تو مینوشتی.
تو باز هم می نوشتی چون درد تو درد مردمی بود که نان شب نداشتند و با دیدن حضرت آقا اشک می ریختند و او را مبری از هر خطا می دانستند! درد تو درد مردمی بود که شرمنده خانواده خود بودند و دنبال ماشین کسی در خیابان می دویدند که خون این مردم را مکیده است. درد تو درد به ظاهر روشنفکران این مملکت بود که هر یک خود را علامه دهر دانسته و هر حرکت و قیام و اعتراض و کشته ای را به نفع خود مصاده می کنند. درد تو در ایران بود. کشوری بزرگ و تاریخ ساز و غنی که مردمش حقیر و منفعل و فقیر گشته اند. مردمی که آیندگان درباره آنان به تلخی قضاوت خواهند کرد.

لینک به وبلاگ ستار بهشتی (آخرین مطلب ستار قبل از دستگیری را حتما بخوانید)

تصویر آخرین دستنوشته ستار در زندان درباره شکنجه شدنش:

موضوع درخواست: شکایت علیه بازجوی خود

به: آقای اعلائی مسئول اندرزگاه ۳۵۰

اینجانب ستار بهشتی درتاریخ ۹۱/۸/۹ از طرف پلیس فتا در منزل بدون حکم بازداشت شدم و اینجانب در مدت دو روز بازجویی مورد انواع تهدید و ضرب و شتم قرار گرفتم از فحش های ناموسی که به مادر بنده می گفتند و به خودم مانند […]، مادرت سالم نیست و بسیار توهینهای دیگر و انواع ضرب و شتم با مشت و لگد و بستن به میز و لگد زدن به سر بنده و اکنون در تاریخ ۹۱/۸/۱۱ بنده را پلیس فتا باز احضار کرده و با خود می برد و بنده عواقب هر اتفاقی که برایم پیش آید مقصر پلیس فتا می دانم و همینطور اگر اعترافی از بنده گرفته شود تحت شکنجه بوده در مدت ۱۲ ساعت ماندن در بند ۳۵۰ اتاق دو، اعضاء اتاق شاهد آثار ضرب و شتم روی بدن بنده بوده اند. و ۲ بار به پزشک مراجعه کردم در نهایت گزارش خود را تقدیم به شما می کنم و خواستار پیگیری این امر هستم.

با تشکر

ستار بهشتی

منبع: وبلاگ سیاوش

نوامبر 3, 2012

مرگ وبسایت دنباله در خاموشی

Filed under: اجتماعی — دلنوشته ها @ 9:12 ق.ظ.
Tags:

دو سال پیش وقتی لینکی در بالاترین را می خواندم خیلی اتفاقی از وجود سایتی به نام دنباله با خبر شدم که عضویت در آن دعوتنامه نمی خواست و اعضای فعال، باسواد و صمیمی آن محیطی دوستانه و گرم را فراهم کرده بودند. مدیر آنجا (کیا آرین) با بقیه دوست بود و در بحث ها شرکت میکرد و مدیر کل سایت (مهیار) هم هر از گاهی به آنجا سر میزد و مورد استقبال اعضا قرار می گرفت. هر کسی می توانست انجمنی با موضوع دلخواه ایجاد کند که بحث های طولانی در آنها روزها و ماهها ادامه پیدا می کرد و در بعضی موارد پس از رسیدن بحث ها به صفحه 22 دهها شماره دیگر از آن انجمن ساخته شده و ادامه میافت! بحث های زیر لینکها و انجمنها اگر چه کمتر از بالاترین بود اما به همه جوانب خبر و موضوع بحث می پرداخت.

اوائل ورودم به دنباله هنوز خیابانها هر از گاهی و به مناسبتی شلوغ می شد و کاربران درباره اطلاع رسانی و بحث در این موارد بسیار فعال بودنداما با گذشت زمان و خلوت شدن خیابانها، بسیاری فضای مجازی را رها کردند و دنباله هم خلوت تر شد. هرچند هنوز بحث های پرمحتوا و داغی درمی گرفت. به مرور با عمیق تر شدن بحثها دسته بندی ها و مرزبندی هایی که در همه جا در حال شکل گیری بود به فضاهای مجازی و دنباله هم رسید و بحث ها جدی تر شد و گاهی به دعواهای لفظی منجر می شد. مدیریت سایت (کیا) که در ابتدا سعی می کرد دوستیش را با همه مثل قبل حفظ کرده و جانبدارانه عمل نکند سعی در آرام کردن فضا داشت اما برخی موارد از جمله دوگانگی در مدیریت (کیا مدیر سایت و فعالتر و مهیار مدیر کل و صاحب سایت بود) که در برخی مواقع منجر به تصمیمات متناقض در مورد اعضای خاطی می شد و نیز فشار اعضای سایت که به مرور در دو گروه روبروی هم قرار گرفتند به مدیریت برای اجرای قانون درباره خاطیان طرف مقابل و تسامح و تساهل مدیریت در این موارد برای سخت نگرفتن اجرای قوانین به مرور باعث جدایی عده ای دیگر از دنباله شد که خواستار اجرای دقیق قوانین سایت بدون خطاپوشی بودند. برخی از محروم شده ها نیز با توجه به کم شدن تعداد اعضای فعال و آزاد بودن عضویت شروع به ساختن اکانتهای مضاعف برای سبز کردن لینک و بحث در انجمنها و زیر لینک ها با طرف مقابل شدند که معمولا به فحاشی نیز می انجامید. مهیار دیگر آفتابی نمیشد و کیا هم زیر فشار زیاد وارده از سوی اعضا و تعداد زیاد خاطیان گاه تصمیمات غیر منطقی میگرفت و در چند ماه اخیر هم دیگر آنلاین نشد. نتیجه سایتی بدون مدیریت بود که شخصی شناخته شده و اخراجی از سایت تمام عقده های زندگی خود را با ساخت صدها اکانت و ارسال لینکهای شنیع و فحاشی های شبانه روزی به اعضا خالی می کرد. فردی بیکار و روانی که چند ماه این کار را ادامه داد و جلوگیری از فعالیت و خنثی کردن رفتارش برای معدود کاربران فعال غیر ممکن بود و مدیران نیز عطای سایت را به لقایش بخشیده بودند و در نهایت نیز مهیار دنباله را تعطیل کرد! به همین راحتی نتیجه هزاران ساعت فعالیت اعضا و بحث های تلخ و شیرین و پرمحتوی و پرمغز بر باد رفت. حتی به جز در معدود وبلاگهایی (یک نمونه) جایی هیچ اشاره ای هم به تعطیلی آن نشد انگار همه از قبل آن را مرده می پنداشتند.

شاید همه علل و عواملی که منجر به این نتیجه تاسف بار شد در اینجا نیامده باشد اما به هر حال نتیجه تنها خاطره ای تلخ از روزگاری نه چندان دور است که همه افراد و گروهها با هم بودند، متحد و یکپارچه برای هدفی روشن: آزادی ایران و ایرانی.

عده ای از بازماندگان دنباله در این محل در فیسبوک دور هم جمع شده اند: فسبوک دنباله   اگر می خواهید به حال و هوای گذشته دنباله برگردید و با کاربران سابق آن در ارتباط باشید به آنها بپیوندید.

اکتبر 26, 2012

گلسنگها در حال محو تخت جمشید؛ گزارش تصویری

Filed under: اجتماعی — دلنوشته ها @ 5:30 ب.ظ.
Tags: , ,

جمعه پنجم آبان ماه 1391. پس از مدتها فرصتی پیش آمد برای بازدید مجدد از تخت جمشید. در نگاه اول همه چیز مثل قبل بود! حفاری های گاه و بیگاه و تل خاک پراکنده در هرجا، سختی رسیدن به آرامگاههای واقع در کوه رحمت بدون هیچ پلکان یا راه دسترسی و موزه ای که ماههاست به بهانه تعمیرات تعطیل است اما اثری از فعالیت در آن دیده نمی شود و بازدید کنندگان فقط با قیمانده آثاری را که به درد موزه های سایر کشورها نمی خورده می توانند ببینند که هر روز زیر باد و باران و آفتاب فرسوده تر می شوند. اما نگاهی دقیقتر به نقش برجسته ها و سنگ نوشته ها چیزی هولناکتر را نشان میدهد. گلسنگهایی که به سرعت در تخت جمشید گسترش می یابند و همه چیز را در خود میبلعند.نمایی نزدیک از این گلسنگهای مخرب را می توانید ببینید:

گلسنگها نقش مهمی در تولید خاک دارند به این ترتیب که گلسنگها در طبیعت بر روی سنگ ها و صخره ها  رشد و نمو می کند و به مرور زمان طی فعل و انفعالاتی آن را  به خاک تبدیل می کنند. (منبع)

تصاویر زیر خود گویای عمق فاجعه هستند. از نقش شیر و گاو معروف تخت جمشید، تا نمایندگان سایر کشورها در حال حمل هدایا، تا سروهای مقدس، سربازان گارد جاویدان و حتی کتیبه ها میخی.

سرو درختی مقدس از دید پیشینیان، در حال نلبودی در زیر گلسنگها

لوتوس، گل دوازده پر نیلوفر آبی کم کم در زیر گلسنگها ناپدید می شود.

کتیبه های میخی بازگو کننده تاریخی به قدمت 2500 سال در برابر دیدگان ما ناپدید و ناخوانا می شوند.

چرخی که شاید دیگر نباشد تا ارابه داریوش شاه را به پیش براند.

از دوسال پیش تصاویر مختلفی در این زمینه از تخت جمشید منتشر شده است اما کوچکترین اقدامی جهت بهبود شرایط این آثار جهانی ارزشمند از سوی مسوولان مربوطه انجام نشده. گویا تعمدی در کار است تا آثار کهن این ملت محو و نابود گردد. (نمونه دیگری از بی توجهی و تخریب آثار باستانی) سایر تصاویر (32 عکس)  در ادامه آمده است. برای دیدن هر عکس روی آن کلیک کنید:

سپتامبر 10, 2012

ما به فکر ایران و ایرانی هستیم؟؟؟

Filed under: اجتماعی,سیاسی — دلنوشته ها @ 10:14 ق.ظ.

به هم تهمت و انگ بزنید، فحاشی کنید، به عالم و آدم مشکوک باشید، از الان برای تقسیم قدرت آینده و باند بازی برنامه ریزی کنید، توی سر و کله هم بزنید، همدیگه رو بی آبرو کنید، قهر کنید، مضحکه عام و خاص بشید …

نمی دونم کجای این دنیا هستید، اما مطمئنم اگر توی ایران بودید، وجدان داشتید و از نزدیک فقر و فلاکتی که داره دامنگیر همه میشه رو می دیدید و توی نگاه مردم نگرانی و اضطراب از آینده و روی پیشونیها عرق شرم از نداری و بیچارگی و استیصال رو می دیدید هیچ وقت به خودتون اجازه نمی دادید که به هیچ چیز غیر از سرنوشت و آینده ایران و ایرانی فکر کنید.

با این اوضاع و احوال داخلی و خارجی دیگه ایرانی نمی مونه که بخواهید سر تقسیم قدرت و سهم خواهی در آیندش از سر و کول هم بالا برید.

کاش به یک صدم شعارها و حرفهای قشنگمون، عمل می کردیم.

مِی 14, 2012

نظر امام شیعیان درباره ایرانیها + سند

Filed under: فرهنگی,اجتماعی — دلنوشته ها @ 5:22 ب.ظ.

امام صادق:
«ما از تبار قريش هستيم و هواخواهان ما عرب و دشمنان ما عجم ها(فارسها) هستند. روشن است که هر عربي از هر عجمی بهتر و بالاتر؛ و هر عجمی از دشمنان ما هم بدتر است؛ عجمها را بايد دستگير کرد و به مدينه آورد؛ زنانشان را به فروش رسانيد و مردانشان را به بردگي و غلامي اعراب گماشت.
(منبع: سفينه البحار و مدينه الحکم و الاثار ؛ صفحه ۱۶۴، نویسنده: شیخ عباس قمی)»

ممکنه عده ای ادعا کنند که این حدیث سند ضعیفی داره و صحیح نیست، اگر اینطوره پس چرا شیخ عباس قمی این حدیث رو در کتابش نقل کرده؟ یعنی شما بهتر از این عالم بزرگ شیعه میفهمید؟! بخشی از زندگینامه شیخ عباس قمی:

«شیخ عباس قمي پس از فراگیری بخشی از علوم دینی مقدمات و سطح در نزد علمای عصر خویش، در حوزه علمیه قم سرانجام در سال ۱۳۱۶ ه‌.ق برای تکمیل تحصیلات در سطوح عالی فقه و اصول به حوزه علمیه نجف رهسپار شد و چون در علوم نقلی بویژه حدیث استعداد درخشانی داشت از فقیه و محدث‌بزرگ آن عصر حسین بن محمدتقی طبرسی معروف به محدث نوری بیشتر کسب فیض کرد.»

یعنی این آقا تخصصش همین چیزی بوده که بعضیها میخوان زیر سوال ببرن!

درباره کتاب مورد بحث هم در زندگینامش گفته شده:

«در سال ۱۳۴۰ ه‌.ق (۱۳۰۰ ه‌.ش)  برای تدریس به حوزه علمیه کهن قم فراخوانده شد و در همین ایام یعنی سال ۱۳۴۴ ه‌.ق، مهمترین کتاب حدیثی ایشان یعنی سفینه البحار و مدینه الحکم و الاثار – که فهرست موضوعی تفصیلی برای احادیث کتاب عظیم و بیش از صد جلدی بحار الانوار تالیف علامه مجلسی است – پس از سالها تلاش شبانه روزی مولف در دسترس علاقمندان قرار گرفت و به این ترتیب می توان گفت او به کتاب عظیم بحار الانوار حیات مجدد بخشید و مبلغان را در دفاع از اسلام به سلاحی کاری مجهز نمود. شيخ عباس قمي در این کتاب علاوه بر فهرست احادیث و آیات قرآن، گاه به بیان مطالب مهم و تحقیقات ژرفی نیز اهتمام ورزیده و علاوه بر این شرح حال مختصری از مشاهیر و بزرگان علمای شیعه و سنی و حتی برخی از شعرا و ادیبان را نیز ضمیمه کرده است. اما البته مزیت اساسی این کتاب آن است که مولف، همه آداب ظاهری و باطنی نقل حدیث را از قبیل پاکیزیگی ظاهر و باطن و خلوص نیت و پرهیز از اغراض مادی رعایت نموده است.»

یعنی شما از استاد حوزه علمیه قم بیشتر می فهمید که سندیت حدیث رو زیر سوال میبرید؟؟؟ یعنی ایشون این همه روی این کتاب زحمت کشیده اما حدیثاش دروغه؟؟؟
تصویری از صفحه کتاب حاوی این حدیث:

مِی 13, 2012

سه دانشجوی انگلیسی که امروز رکورد سفر به دور دنیا را شکستند در ایران بازداشت شده بودند!

Filed under: اجتماعی,سیاسی — دلنوشته ها @ 1:11 ب.ظ.

سه دانشجوی انگلیسی رکورد طولانیترین مسافرت با تاکسی را شکستند و در مدت 450 روز به دور دنیا سفر کردند. به گزارش یورونیوز این سه جوان در سفر 450 روزه خود از 51 کشور دیدار کردند و توانستند حدود 25 هزار یورو برای صلیب سرخ بریتانیا کمک جمع آوری کنند. نکته تاسف برانگیز ماجرا اینجاست که آنها در ایران توسط وزارت اطلاعات بازداشت شده بودند و یکی از آنها به نام پل آرچر به اتهام جاسوسی از ایران اخراج شده بود!

باید به سربازان گمنام امام زمان آفرین گفت که از بین 51 کشوری که اینا ازش رد شدند فقط ایرانیا فهمیدند اینا جاسوس بودن! شاید هم سازمانهای اطلاعاتی روباه پیر برای رد گم کنی اینا رو دور دنیا گردونده بودن تا بیان ایران و جاسوسی کنن! من موندم  از کجا فهمیدید که فقط یکی از این سه تا جاسوسه؟!

به احتمال زیاد اصل داستان از این قراره: طبق پیش فرض نهادهای امنیتی ایران همه خارجیا جاسوس هستن مگر اینکه خلافش ثابت بشه. بنابراین اول اینا رو گرفتن بعد که دیدن خلافش ثابت شده گفتن اینجور که خیلی ضایع هست! حالا اگر نگهشون داریم مثل قبلیا باعث دردسر و آبروریزه. اگر هم بخوایم هر سه تاشون رو اخراج کنیم ماشینشون رو چیکار کنیم؟! پس میگیم یکیشون جاسوس بوده که ما هم زود فهمیدیم و اخراجش کردیم تا اون دو تای دیگه هم بتونن خودشون ماشینشون رو ببرن و دردسر بردن ماشین تا لب مرز اونم با این بنزین گرون گردن ما نیفته!

تا کی ما باید آبرومون جلوی همه مردم دنیا بره؟؟؟ اینهمه دانشجوی ایرانی توی انگلیس درس میخونه، تا حالا چندتاشون روالکی به جرم جاسوسی گرفتن؟ این دانشجوهایی که با اهداف صلح طلبانه و بشر دوستانه از کشور ما رد شدن و این برخورد رو دیدن چه فکری درباره ما میکنن؟

به امید آزادی ایران و ایرانی.

در ادامه میتونید عکسهایی از این گروه در عبور از کویر در ایران و نقشه برخی از مسیرهای عبورشون از جمله از ایران رو ببینید:

آگوست 31, 2011

نقاشی های دیوار مهدکودک ها هم بی نصیب نماندند.

Filed under: اجتماعی — دلنوشته ها @ 9:26 ب.ظ.

وقتی از نقاشی های دیوار مهدکودک ها هم نمی گذرند انتظار دارید با مردم چه برخوردی داشته باشند. افرادی با ذهن بیمار که با دیدن نقاشی های کودکانه هم تحریک می شوند. تصاویر زیر از نقاشی های دیوار چند مهدکودک در شیراز گرفته شده است. با دقت روی صورت و دست و پاهای نقاشی ها را با رنگ سیاه پوشانده اند مبادا که چشم نامحرمی آنها را ببیند و دلش بلرزد و به گناه بیفتد. نقاشی هایی که یا تصاویر کارتونهای کودکانه اند یا مادری را همراه با فرزندش به تصویر کشیده اند.

روی یکی از این نقاشی ها این جمله را با نوشته اند: «ایرانیهای باستان هم زن را در نقاشی هایشان نقش زنی نمی کردند از غیرتشان.» بیخردانی که غیرت را در پنهان کردن زن در پستوی خانه می بینند و همه را مانند خودشان بیمارانی در کمین ناموس دیگران، کی تاریخ ایران را خوانده اند که اینچنین با اطمینان از نقش زنان در ایران باستان می گویند؟ برای اطلاع در ادامه تصاویری از زنان ایرانی در ایران باستان  نیز آمده است.

شیراز-ابتدای خیابان قصرودشت

و در ادامه تصاویری از زنان در ایران باستان:

دو تصویر بعدی مربوط به جامی است که در زمین های کشاورزی اطراف تخت جمشید پیدا شده:

ساخت یک وب‌گاه یا وب‌نوشت رایگان در WordPress.com.