دلنوشته ها؛ مکانی برای فریاد زدن آزادی

دسامبر 25, 2013

سکوت…

Filed under: سیاسی — دلنوشته ها @ 6:52 ق.ظ.
Tags:

سکوتم از رضایت نیست…

 

جون 13, 2013

سخنی با تحریم کنندگان

Filed under: سیاسی — دلنوشته ها @ 12:35 ب.ظ.
Tags:

باور بفرمایید ما – که در بیست و چهار خرداد رای خواهیم داد- هم شعور سیاسی داریم! ما هم از احتمال تقلب و دزدیده شدن آرا آگاهیم! ما هم حسن روحانی را با نلسون ماندلا عوضی نگرفته ایم! ما هم می دونیم که قرار نیست ایران یک شبه مهد دموکراسی شود؛ می دونیم که اصلا مشکلات از جای دیگری است و دعواها بر سر لحاف ملاست، که همه ی گزینه هایی که جمهوری اسلامی در برابر مردم قرار می دهد از اساس بو دارد و سگهای زرد برادران شغالند. ما هم اسگول نیستیم، خنگ نیستیم، ساده و زودباور و سیاهی لشکر نیستیم. به پیر به پیغمبر، آلزایمر هم نداریم. سال هشتاد و هشت را هم فراموش نکردیم، سهراب و ندا را از یاد نبرده ایم. اما چیزهایی هست که شما از یاد برده اید:

شمایید که از یاد برده اید که سهراب و ندا هم رای داده بودند، و اگر توی خونه نشسته بودند و انتخابات رو تحریم کرده بودند اصلا امروز جنبش سبزی وجود نداشت.

شمایید که فراموش کرده اید که در هر صورت فردای انتخابات آقای خامنه ای این حماسه ی مردمی را به احاد ملت تبریک خواهد گفت و با رای ندادن ما ذره ای از مشروعیتِ نداشته ی این رژیم کاسته نخواهد شد.

شمایید که فراموش کرده اید که رای ندادن شما، فقط دست رژیم را در جنایاتش بازتر خواهد گذاشت و ایران را به سمت انزوا و تحریم و تهدیدهایی نظیر تجزیه و جنگ داخلی و حملات نظامی قرار خواهد داد.

شمایید که فراموش کرده اید که سابقه ی سالهای قبل و مشارکت پایین مردمی در انتخابات دو دور قبل به پیروزی احمدی نژاد و فجایع بعدی ختم شد و هنوز از تاریخ درس نگرفته اید.

شمایید که فراموش کرده اید که انفعال و دلسردی ما دقیقا همان چیزیست که می خواهند و با حذف هاشمی و قرار دادن چنین گزینه های ناخواستنی (یکی از یکی زشت تر، بی جاذبه تر، چندش آورتر) در واقع ما را به سمتش سوق داده اند تا از تکرار آنچه چهار سال پیش اتفاق افتاد جلوگیری کنند.

شمایید که فراموش کردید رای ندادن و توی خونه نشستن، شهامت و دلیری خاصی نمی خواهد و اصولا تحریم کردن انتخابات به این شکل مبارزه نیست، انفعال است.

بعد التحریر: ما با رای دادن؛ حضورمان، مطالباتمان، نگرانی و مخالفتمان با روند کنونی اداره کشور را فریاد خواهیم زد. ما با رای دادن در بدترین حالت فردای انتخابات در همان نقطه ای خواهیم ایستاد که شما اکنون ایستاده اید.

بعد بعد التحریر: به این نوشته فکر کنید. فرصت زیادی نمانده است.

به نقل از وبلاگ سیب و سرگشتگی

مِی 26, 2013

شاهین نجفی و اپوزسیون بی بخار!

Filed under: فرهنگی,سیاسی — دلنوشته ها @ 4:02 ب.ظ.
Tags:

ترانه جدید شاهین نجفی با شعری زیبا از خود شاهین، به زیبایی اپوزسیون بی بخار ما رو که هیچ آبی ازش گرم نمیشه و با این وضعیت امیدی هم نمیشه بهش بست به تصویر میکشه. اپوزسیونی که یا دنبال ماله کشی دینی هست یا انگار همیشه مست و دائم الخمر یا نئشه و خماره، یا دنبال عشق و حال و یک کلمه حرف به درد بخور ازش شنیده نمیشه. شاهین به گفته خودش یک گله آدم رو با این شعر به باد داده! آدمایی که شاید دل خیلیا ازشون به خاطر حرفها و کارهای نسنجیده یا اشتباهشون پره و شاهین به زیبایی اونا رو به چالش کشیده. شاید به همین دلیله که شعرش به دل میشینه.

در ادامه متن شعر و لینکهای مختلف دانلود یا پخش ترانه آمده.
یوتیوب
بیا تو
برگ موزیک
sound cloud

صفحه شخصی شاهین نجفی در فیسبوک

یه چیزایی میگم که دل می خواد با ما / مث تو رو خوابوندیم زیاد با ما
یه گله با این شعر میرین به باد با ما / پس با ما بد نباش اوسِتاد با ما

یه شب نئشه مئشه منو دکتر سروش/ گنجی چت ،قاطی خورد، بالا آورد روش
من و کدیورم ریز سه تا خط رفتیم و / بهنود بالا رفت به سلامتی گوگوش
یکی بود مزه می خورد و مزه می پروند / نخورده چک پری کردم سر و روشو
مهاجرانی ریز نقش تل و می اومد و / سازگاراهم داد می زد علف من کوش

مخملبافم تو دبلیو سیو کسی ندید /دیدیم پسر کوچیکه ی سروش، دباغ رسید
ننشسته دیدم که یهو دس تو جیب کرد / عبدی گفت جا تیزی دیالوگ کن مرد
تاپاله خیر سرت مثلا درس خوندی /جنتی بیشتر از تو می فهمه کمبی
آقا چالنگی ملس تو حال خودش بود/ ابهتش لامصب میگیره آدمو

حالا من و مجید و شهریار دس به کاریم / ریز تو قلیون سروش وید میزاریم
کشید یه پک دو پک سه پک رفت هوا/ گفت کجا بودم گفتم سر اسپینوزا
بعد دو خط رو مولوی و حافظ اسکی کرد / یه پک دیگه زد رو هابر ماس چت کرد
گفتم دکی بیخی تو رو جون مولا / یه دهن واسه ما بیا از بانو حمیرا

آخ خوند واسه ما از خاطرات شمالو/ آخ گف واسه ما از شاه و عشق و حال و
تازه می خواست از انقلاب بکنه یادی / دیدیم در زدن کی اومد؟ شیرین عبادی
نوبل به دست تو کار حقوق حشر و /یه دس دیگه تو دس مجتبی واحدی
دکی نوریزاده غرق چت و چش دوخته/ قربونش بشم تپل پدر سوخته

گفتم دکی دولکی تو دس و بال ِ،مام بیایم /گفت یه لحظه بمون من ا این بیشتر می خوام
گفتم احمد از تو اتاق صدا مدا میادا/ حاجی سوتی نده خاله حقیقت جوئه دادا
کف کردم رفتم ببینم از دور / دیدم با علی افشاری تو بحث ناجور
گفتم صلوات بفرستیم و بخندیم/از من و شما آبی گرم نمیشه هیچ جور

یه چیزایی میگم که دل می خواد با ما /مث تو رو خوابوندیم زیاد با ما
یه گله با این شعر میرین به باد با ما / پس با ما بد نباش اوسِتاد با ما

164988_10151446524358174_349513550_n

مارس 11, 2013

بازداشت ایمان امیری دانشجوی ایرانی در بازگشت از سوئد+تصاویر

Filed under: سیاسی — دلنوشته ها @ 12:20 ب.ظ.
Tags:

به گزارش هرانا  و دانشجو نیوز ایمان امیری دانشجوی رشته امنیت شبکه (البته در صفحه فیسبوک ایمان امیری رشته تحصیلی وی IT architecture ذکر شده است) از دانشگاه مالموی سوئد پس از بازگشت به ایران در دوم بهمن ماه بازداشت شده است.

iman 1

iman 2

iman 3

در صفحه فیسبوک وی فعالیت زیادی دیده نمی شود وآخرین پست وی مربوط به 18 ژانویه برابر با 28 دی یعنی چند روز قبل از بازداشتش می باشد. اما در میان عکس های وی، تصویری که توسط دانشجویان غیر ایرانی در حمایت از نسرین ستوده تهیه شده به چشم میخورد که میتواند نشان دهنده بخشی از فعالیتهای سیاسی وی باشد که در بازگشت به ایران منجر به بازداشتش شده است:

iman 4

این دانشجو پس از بازگشت به کشور توسط نیروهای امنیتی و به دستور شعبه سوم دادسرای مستقر در اوین بازداشت و در بازداشت یکی از ارگان‌های اطلاعاتی بسر می‌برد. به نقل از یک منبع آگاه وی در طی مراحل بازجویی تحت فشار‌ها و شکنجه‌های روحی و جسمی مجبور به مصاحبهٔ ویدیویی شده است. هفته ی گذشته، تنها برادر وی پس از یک و ماه و نیم برای دقایقی موفق به دیدار او شده است که پس از این دیدار وضعیت روحی او را نامناسب و نگران کننده توصیف کرده است.
به امید آزادی این عزیز و همه ایرانیان. لطفا اطلاع رسانی کنید.

iman 5

ایمان امیری دانشجوی رشته امنیت شبکه از دانشگاه مالموی سوئد پس از بازگشت به ایران در دوم بهمن ماه بازداشت شد.

فوریه 7, 2013

بابک زنجانی؛ شریک دزد و رفیق قافله

Filed under: سیاسی — دلنوشته ها @ 1:48 ب.ظ.
Tags:

بابک زنجانی! یک دزد مدرن سرگردنه! کسی که منت هم میذاره که در نقش یک منجی اومده به داد مردم بدبخت کشورش برسه! میخام سرمایه هامو وارد کشور کنم تا دینمو به مردم و کشورم ادا کنم. این هزاران میلیارد دلار و یورو و تومن سرمایه تو  هست یا پولایی که با رانت  رشوه و زد و بند از این مملکت بردی؟ از دلالی نفت این مردم بخت برگشته تا خرید بانک در مالزی و چندین خط هواپیمایی و دهها شرکت ثبت شده داخلی و بین المللی برای پولشویی. از خرید باشگاه راه آهن تا اقدام برای خرید بانک پارسیان. واقعا این آدم کیه که با این سن و سال فقط ده هزار میلیارد تومن میخاد به تامین اجتماعی بیاره و منتش رو هم بر سر یه مشت بازنشسته و مستمری بگیر بدبخت میذاره؟ آدمی که یک پاش توی مالزی و اندونزی و مسکو و تاجیکستانه و یه پاش تو ایران. یه جا در حال تفریح لب دریا دیده میشه و جای دیگه کلت و یوزی به دست در حال معلوم نیست چه کاری! یه جا از وزیر رفاه استیضاح شده داره جایزه میگیره و جای دیگه بغل دست مرتضوی قاتل نشسته و گزارش کار میده و به حسین میر کاظمی بغل دستش هم میگه آقا سید! اصلا تعجب نمی کنم اگر دفعه بعدی که مملکت شلوغ شد این بچه سوسول هم مثل آقا سید تفنگ دستش بگیره و  ترک موتور بیفته به جون مردم. آخه همه زندگی و سرمایش به خطر میفته حیوونی! حق داره خوب! سرباز ولایته دیگه

zanjani

عکسعکسعکسعکسعکسعکسعکسعکسعکسعکسعکسعکسعکسعکسعکسعکسعکس

دسامبر 23, 2012

چوب بستنی رو می کنیم تو بستنی، دسته بیل رو هم …

Filed under: سیاسی — دلنوشته ها @ 4:10 ب.ظ.
Tags: ,
مردک انتری نژاد دو ساعت تو مصاحبه پخش زنده زر میزد، هر سوالی مجری میپرسید یه چیز دیگه جواب میداد، یک کلمه حرف راست هم نزد. تنها سوالی که جواب داد:
مجری بدبخت: چرا چوب بستنی و دسته بیل با ارز دارو وارد شده؟
یارو: چوب بستنی وارد کردیم زدیم وسط بستنی صادر شده ارز گیرمون اومده!
مجری دیگه روش نشد درباره واردات دسته بیل بپرسه، ترسید حواله کنه بهش!
یه جمله راست هم چند بار گفت با اون لبخند مزخرفش: «دولت تو مردمه!»

نوامبر 12, 2012

ستارجان، ما را ببخش

Filed under: اجتماعی,سیاسی — دلنوشته ها @ 7:44 ق.ظ.
Tags:

ستارجان مارا ببخش که هر یک گوشه ای از جنازه تو را گرفته و به سوی خود می کشیم. ما را ببخش که نوشته های تا به امروز

نخوانده ات را جستجو می کنیم شاید پوستینی برای پوشاندن زشتیها و پلشتی های خود بیابیم. هنوز کفن آغشته به خون سرخت خشک نشده تو را به رنگ خود می خوانیم و همچون پتکی جنازه صدپاره تو را بر سر مخالفان خود می کوبیم. تو را بزرگ و بزرگتر می کنیم و به آنگاه ذره ذره ات را خرج خودخواهی هایمان می کنیم.

نمی دانم اگر میدانستی که برای مردمی می نویسی و دل می سوزانی و جان میدهی که تنها تو را نردبانی می خواهند برای رساندن خود به مقاصدی که دیگران را از آنها برحذر می دارند باز هم چنین می کردی؟
پاسخ را اما می دانم: آری. تو مینوشتی.
تو باز هم می نوشتی چون درد تو درد مردمی بود که نان شب نداشتند و با دیدن حضرت آقا اشک می ریختند و او را مبری از هر خطا می دانستند! درد تو درد مردمی بود که شرمنده خانواده خود بودند و دنبال ماشین کسی در خیابان می دویدند که خون این مردم را مکیده است. درد تو درد به ظاهر روشنفکران این مملکت بود که هر یک خود را علامه دهر دانسته و هر حرکت و قیام و اعتراض و کشته ای را به نفع خود مصاده می کنند. درد تو در ایران بود. کشوری بزرگ و تاریخ ساز و غنی که مردمش حقیر و منفعل و فقیر گشته اند. مردمی که آیندگان درباره آنان به تلخی قضاوت خواهند کرد.

لینک به وبلاگ ستار بهشتی (آخرین مطلب ستار قبل از دستگیری را حتما بخوانید)

تصویر آخرین دستنوشته ستار در زندان درباره شکنجه شدنش:

موضوع درخواست: شکایت علیه بازجوی خود

به: آقای اعلائی مسئول اندرزگاه ۳۵۰

اینجانب ستار بهشتی درتاریخ ۹۱/۸/۹ از طرف پلیس فتا در منزل بدون حکم بازداشت شدم و اینجانب در مدت دو روز بازجویی مورد انواع تهدید و ضرب و شتم قرار گرفتم از فحش های ناموسی که به مادر بنده می گفتند و به خودم مانند […]، مادرت سالم نیست و بسیار توهینهای دیگر و انواع ضرب و شتم با مشت و لگد و بستن به میز و لگد زدن به سر بنده و اکنون در تاریخ ۹۱/۸/۱۱ بنده را پلیس فتا باز احضار کرده و با خود می برد و بنده عواقب هر اتفاقی که برایم پیش آید مقصر پلیس فتا می دانم و همینطور اگر اعترافی از بنده گرفته شود تحت شکنجه بوده در مدت ۱۲ ساعت ماندن در بند ۳۵۰ اتاق دو، اعضاء اتاق شاهد آثار ضرب و شتم روی بدن بنده بوده اند. و ۲ بار به پزشک مراجعه کردم در نهایت گزارش خود را تقدیم به شما می کنم و خواستار پیگیری این امر هستم.

با تشکر

ستار بهشتی

منبع: وبلاگ سیاوش

سپتامبر 10, 2012

ما به فکر ایران و ایرانی هستیم؟؟؟

Filed under: اجتماعی,سیاسی — دلنوشته ها @ 10:14 ق.ظ.

به هم تهمت و انگ بزنید، فحاشی کنید، به عالم و آدم مشکوک باشید، از الان برای تقسیم قدرت آینده و باند بازی برنامه ریزی کنید، توی سر و کله هم بزنید، همدیگه رو بی آبرو کنید، قهر کنید، مضحکه عام و خاص بشید …

نمی دونم کجای این دنیا هستید، اما مطمئنم اگر توی ایران بودید، وجدان داشتید و از نزدیک فقر و فلاکتی که داره دامنگیر همه میشه رو می دیدید و توی نگاه مردم نگرانی و اضطراب از آینده و روی پیشونیها عرق شرم از نداری و بیچارگی و استیصال رو می دیدید هیچ وقت به خودتون اجازه نمی دادید که به هیچ چیز غیر از سرنوشت و آینده ایران و ایرانی فکر کنید.

با این اوضاع و احوال داخلی و خارجی دیگه ایرانی نمی مونه که بخواهید سر تقسیم قدرت و سهم خواهی در آیندش از سر و کول هم بالا برید.

کاش به یک صدم شعارها و حرفهای قشنگمون، عمل می کردیم.

مِی 13, 2012

سه دانشجوی انگلیسی که امروز رکورد سفر به دور دنیا را شکستند در ایران بازداشت شده بودند!

Filed under: اجتماعی,سیاسی — دلنوشته ها @ 1:11 ب.ظ.

سه دانشجوی انگلیسی رکورد طولانیترین مسافرت با تاکسی را شکستند و در مدت 450 روز به دور دنیا سفر کردند. به گزارش یورونیوز این سه جوان در سفر 450 روزه خود از 51 کشور دیدار کردند و توانستند حدود 25 هزار یورو برای صلیب سرخ بریتانیا کمک جمع آوری کنند. نکته تاسف برانگیز ماجرا اینجاست که آنها در ایران توسط وزارت اطلاعات بازداشت شده بودند و یکی از آنها به نام پل آرچر به اتهام جاسوسی از ایران اخراج شده بود!

باید به سربازان گمنام امام زمان آفرین گفت که از بین 51 کشوری که اینا ازش رد شدند فقط ایرانیا فهمیدند اینا جاسوس بودن! شاید هم سازمانهای اطلاعاتی روباه پیر برای رد گم کنی اینا رو دور دنیا گردونده بودن تا بیان ایران و جاسوسی کنن! من موندم  از کجا فهمیدید که فقط یکی از این سه تا جاسوسه؟!

به احتمال زیاد اصل داستان از این قراره: طبق پیش فرض نهادهای امنیتی ایران همه خارجیا جاسوس هستن مگر اینکه خلافش ثابت بشه. بنابراین اول اینا رو گرفتن بعد که دیدن خلافش ثابت شده گفتن اینجور که خیلی ضایع هست! حالا اگر نگهشون داریم مثل قبلیا باعث دردسر و آبروریزه. اگر هم بخوایم هر سه تاشون رو اخراج کنیم ماشینشون رو چیکار کنیم؟! پس میگیم یکیشون جاسوس بوده که ما هم زود فهمیدیم و اخراجش کردیم تا اون دو تای دیگه هم بتونن خودشون ماشینشون رو ببرن و دردسر بردن ماشین تا لب مرز اونم با این بنزین گرون گردن ما نیفته!

تا کی ما باید آبرومون جلوی همه مردم دنیا بره؟؟؟ اینهمه دانشجوی ایرانی توی انگلیس درس میخونه، تا حالا چندتاشون روالکی به جرم جاسوسی گرفتن؟ این دانشجوهایی که با اهداف صلح طلبانه و بشر دوستانه از کشور ما رد شدن و این برخورد رو دیدن چه فکری درباره ما میکنن؟

به امید آزادی ایران و ایرانی.

در ادامه میتونید عکسهایی از این گروه در عبور از کویر در ایران و نقشه برخی از مسیرهای عبورشون از جمله از ایران رو ببینید:

فوریه 29, 2012

دانلود تراکت تحریم انتخابات جهت چاپ و پخش در سطح شهر

Filed under: سیاسی — دلنوشته ها @ 5:48 ق.ظ.
Tags: ,

تراکت در قطع A5 (نصف کاغذ  A4) طراحی شده و در فایل pdf زیر موجود است. این تراکت ها را میتوان به شکل پشت و رو چاپ کرد که در یک طرف آن تصاویری از کشته شدگان بعد از انتخابات 88 و در طرف دیگر دلایل تحریم انتخابات نوشته شده است. طراحی تصاویر از adam  بوده و متن نیز با ویرایش از وبلاگ نیکوماخوس گرفته شده است.

فایل تراکت را میتوانید از اینجا دانلود کنید: Tahrim

نمونه هایی از تراکتهای چاپ شده:

 

صفحهٔ بعد »

وب‌نوشت روی WordPress.com.